کاش

کاش من هم کسی را داشتم ........
که با بستن چشمانم .......
حس قشنگ نگاهش را احساس میکردم .......
بوی نفسهایش را میشنیدم ........
کاش من هم کسی را داشتم .......
که حتی وقت نبودنم ....
عاشقم باشد ........
کاش .....

[ 29 / 5 / 1392برچسب:, ] [ 7:43 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

من همانم

وقتی می گویم : دیگر به سراغم نیا !

 

فکر نکن که فراموشت کرده ام ….

 

یا دیگر دوستت ندارم !

 

نه ….

 

من فقط فهمیدم :

 

وقتی دلت با من نیست ؛

 

بودنت مشکلی را حل نمی کند ،

 

تنها دلتنگترم میکند … !

 

 

 

 

تو مقصری، اگر من دیگر " منِ سابق " نیستم

 

 

 

پـس من را به "مـن" نبودن محکوم نکن !

 


من همـانم .. همان پسر مهربون و صبور . پر از محبت ..

 


یـادت نمی آید؟

 


من همانـم

 


حتی اگر این روزها بویِ بی تفاوتی بدهم ...

 

 

 

 
[ 29 / 5 / 1392برچسب:, ] [ 7:40 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

خدایا

normal love persianv com %2810%29 تكه متن هاي كوتاه عاشقانه و رمانتيك همراه عكس

 

خدایا!

دستانی را در دستانم قرار بده

که پاهایش با دیگری پیش نرود...

 

29bd62447111655c31d53c21e5815896-425

 

من

 

بی تو

 

در غریب ترین شهر عالمم...

 

 

بی من

 

تو در کجای جهانی

 

که نیستی؟!...

[ 29 / 5 / 1392برچسب:, ] [ 7:36 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

با اجازه خدا

زندگی دیکته گفت و ما همش غلط پشت غلط
عشقو نوشتیم با الف نقطه گذاشتیم ته خط
منو از اول همه جا نشوندن آخرکلاس
حالا میگن یه کاری کن میگن حسابت با خداس
خدا اجازه من دلم بسته به زنجیر غمت
نگاه نکن به جرم من نگاه بکن به کرمت
خونه ی بی چراغ من از تو همیشه روشنه
بخشش چندمه تو و توبه ی چندمه منه
تو بهترین رفیقمی نمیشه از تو دل جدا
گمم نکن تو تاریکی دستمو ول نکن خدا
خدا اجازه من دلم بسته به زنجیر غمت
نگاه نکن به جرم من نگاه بکن به کرمت

 

[ 14 / 5 / 1392برچسب:, ] [ 10:40 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

عشقه من

پشت و پناه ِ همیم ولی هردومون دستامون خالی ِ باید جای ِ من باشی تو زندگی
بفهمی نداری چه بد حالی ِ
باید جای ِ من باشی تا حس کنی چقدر سخته عشقت بلرزه صداش
ببینی چطور حاظری جونتو بدی
تا یه رویا بسازی براش
.
من از دلخوشی های ِ این زندگی مگه چی بجز حقم و خواستم ؟!
یه دنیا زمین خوردم از بچگی
که یک جا رو پا خودم وایستم
تو می تونی مرهم بسازی از عشق که زخمات زخمای ِ کاری نشن
یه چیزی باید باشه تو زندگی
که حرفهای ِ خوبت شعاری نشن

 

 
خیلی وقته که می خوام بهت بگم دیوونتم
روم نمیشه
عشقت آتیشی زده به جون من
آروم نمیشه
خیلی وقته که می خوام بگم
شبا خوابی ندارم
خیلی وقته که می خوام بهت بگم باهام میمونی
 تا همیشه
روم نمیشه
روم نمیشه
روم نمیشه
نه نه نه
روم نمیشه
[ 14 / 5 / 1392برچسب:, ] [ 10:32 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

عاشقتم

میون صد هزار تا حرف تو میلیون ها گل آوازه
تمومش گشتم و گشتم نبود در حد و اندازه
نبود حرفی بتونم باش بگم حسی رو که میخوام
بجز یک واژه ی ساده ساده که پر کرده همه دنیام

عاشقتم عاشقتم مثل عطر دعا، مثل رنگ خدا

مث من که نفس به نفس با توام همه جا

  برای گفتن حسم هنوز یک واژه کم دارم
که تو شعرام به جای اون همیشه نقطه میزارم
منی که با همین احساس یه عمره زندگی کردم
نه میتونم نه میدونم که به چشمات بفهمونم

 

[ 13 / 5 / 1392برچسب:, ] [ 5:57 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

همین خوبه که ....

همین خوبه که عطر تو می پیچه تو دنیام

همین خوبه که تو هستی تو این لحظه که من تنهام

مثه رویاست که دستاتو هنوز میشه نوازش کرد

که میشه تو یه این بن بست دوباره با تو سازش کرد

برام عادت شده اینکه تو باشی تویه هر لحظم

به این احساس رویایی همیشه عشق می ورزم

هنوزم تویه تنهایی واسه عشق تو میمیرم

تو وقتایی که دل تنگی منم بدجور دلگیرم

برام بسه که میتونم دوباره پیش تو باشم

همون لحظه که گم میشم تو اغوش تو پیداشم

برام عادت شده اینکه تو باشی تویه هر لحظم

 

به این احساس رویایی همیشه عشق می ورزم

[ 13 / 5 / 1392برچسب:, ] [ 5:47 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

دروغ بگو ولی .....

دلم میخواد فقط یه بار دوباره بات حرف بزنم
فقط صداتو بشنوم هرچی بگی دم نزنم

دلم میخواد بهم بگی دلت برام تنگ شده بود
بگی که وقتی نبودم هیچی برات قشنگ نبود

دروغ بگو ولی بگو هنوز هوامو داری
هرچی که دوست داری بگو نگو دوسم نداری

دروغ بگو ولی بگو هنوز هوامو داری
هرچی که دوست داری بگو نگو دوسم نداری

دلم میخواد واسه یه بارم که شده تو باشی
توشعرای ساده من سرخی واژه ها شی

داغش نمونه به دلم که دستتو بگیرم
اونقده عاشقت بشم تب کنی من بمیرم

دلم میخواد گریه کنم دلت برام بسوزه
بگی که لحظه های با ما هنوزه

دلم میخواد باور کنم که رفتنت یه خواب بود
دلم میخواد باور کنی نبودنت عذاب بود

 

[ 12 / 5 / 1392برچسب:, ] [ 10:24 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

بانوی من

بده دستاتو به من بانوی من تا باورم شه
توی دستای تو میتونه که روز آخرم شه
توکه از هرچی که داشتی واسه من ساده گذشتی
سرنوشت تلخمو با عشق رویاییت نوشتی
میدونی با تو پرم از عشق دوباره
میدونی بی تو آسمونم نمیباره…
دیگه بعد از تو همه ی حالم و روزم
سازم و سوزم معنا نداره
وقتی حتی پیشمی دلم برات پر میزنه
دل و عقلم یکی میشن به سیم آخر میزنه
از تو ممنونم صبوری میکنی خوب و بدم
تازه فهمیدم کیم واسه چی دنیا اومدم

[ 12 / 5 / 1392برچسب:, ] [ 10:17 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

من فقط عاشق اینم ...

من فقط عاشق اینم حرف قلبتو بدونم

الکی بگم جدا شیم تو بگی که نمیتونم

 

من فقط عاشق اینم بگی از همه بیزاری

 

دو سه روز پیدام نشه تا ببینم چه حالی داری

 

من فقط عاشق اینم عمری از خدا بگیرم

 

انقدر زنده بمونم تا بجای تو بمیرم

 

من فقط عاشق اینم روزایی که با تو تنهام

 

کار و بار زندگیمو بذارم برای فردا

 

من فقط عاشق اینم وقتی از همه کلافه ام

 

بشینم یه گوشه ی دنج موهای تورو ببافم

 

عاشق اون لحظه ام که پشت پنجره بشینم

 

حواست به من نباشه دزدکی تورو ببینم

 

من فقط عاشق اینم عمری از خدا بگیرم

 

انقدر زنده بمونم تا بجای تو بمیرم

[ 12 / 5 / 1392برچسب:, ] [ 10:15 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

جملات حسین پناهی

دوري پايان عشق نيست ، انگار قشنگترين غم دنياست ، ازت دورم اما به يادتم!

.

.

.

می‌خواهم برگردم به روزهای کودکی..

 

آن زمان‌ها که پدر تنها قهرمان بود

 

عشق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد

 

بالاترین نــقطه‌ى زمین، شــانه‌های پـدر بــود

 

بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادرهای خودم بودند

 

تنــها دردم، زانوهای زخمـی‌ام بودند

 

تنـها چیزی که می‌شکست، اسباب‌بـازی‌هایم بـود

 

و معنای خداحافـظ، تا فردا بود!
.
 
.
 
.
 
می‌دونی"بهشت" کجاست ؟ یه فضـای ِ چند وجب در چند وجب !
بین ِ بازوهای ِ کسی که دوستش داری.
  .
 
.
 
.
 
کودکی ام را دوست داشتم !!!
روزهای که به جای دلم سر زانوهایم زخمی بود
.
 
.
 
.
 
چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان
نه به دستی ظرفی را چرک میکنند
نه به حرفی دلی را آلوده
تنها به شمعی قانعند
واندکی سکوت......
 
 
[ 12 / 5 / 1392برچسب:, ] [ 9:56 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

یاد گرفته ام ...

همه چیز را یاد گرفته ام !

 

یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم

 

یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم ..بی صدا کنم

 

تو نگرانم نشو !!

 

همه چیز را یاد گرفته ام !

 

یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی !

 

یاد گرفته ام ….نفس بکشم بدون تو……و به یاد تو !

 

یاد گرفته ام که...
امشب از آن شب هایی است که دلم هوای آغوشت را کرده
افسوس که جز پاهای بغل کرده ام مهمان دیگری ندارم
[ 12 / 5 / 1392برچسب:, ] [ 9:52 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

نوار قلبی ام

باید ببینمت !چرا که روی نوار قلبی ام

پیوسته نام تو بود و پزشک نیز بر آخرین نسخه ام . . .

و را تجویز کرده است ! ! ! بیا ، تا دیر نشده .

9t8z91go0t8zs6y8c6w.jpg

 

 

[ 12 / 5 / 1392برچسب:, ] [ 9:49 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

دفتر سفید دلت

يه روز تو دفتر سفيد دلت اسم منو قلم زدي

امانميدونم چيشد كه يهو  عشقمو ورق زدي

به جرم دوست داشتنت قلب منو تو پس زدي

توي دفتر دلت اخر رواسممو يه رنگ قرمز زدي

گاهي حس ميكنم اينجايي و باهات حرف ميزنم

اونقد بهم نزديكي كه ميام كنارت بهت دس ميزنم

يه وقتاييم كه خيلي دلتنگت ميشم بغلت ميكنم

اونقد بهت وابستم كه دارم باهات زندگي ميكن

 

[ 26 / 4 / 1392برچسب:, ] [ 5:21 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

زیر بارون

بی تو تنها گریه کردم تو شبای بی ستاره
انتظار تو کشیدم تا که برگردی دوباره
در غروب رفتنت ، لحظه هایم را شکستم
زیر بارون جدایی با خیال تو نشستم
پشت شیشه روز و شب ، دل به بارون می سپارم
من برای گریه هام ، چشمه ها رو کم می یارم
انتظار با تو بودن منو از پا درمیاره
ترس از این دارم که بی تو ، تا ابد چشام بباره

 

[ 26 / 4 / 1392برچسب:, ] [ 5:10 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

من هنوزم عاشقتم

سراغی از ما نگیری نپرسی که چه حالیم
عیبی نداره میدونم باعث این جداییم
رفتم شاید که رفتنم فکرتوو کمتر بکنه
نبودنم کنار تو حالتو بهتر بکنه
لج کردم با خودم آخه حست به من عالی نبود
احساس من فرق داشت با تو دوست داشتنت خالی نبود
بازم دلم گرفته توو این نم نم باروون
چشام خیره به نور چراغ توو خیابون
خاطرات گذشته منو می کشه آروم
چه حالی دارم امشب به یاد تو زیر باروون
باختن توو این بازی واسم از قبل مسلم شده بود
سخت شده بود تحمل عشقت به من کم شده بود
رفتم ولی قلبم هنوز هواتوو داره شب و روز
من هنوزم عاشقتم به دل می گم بساز بسوز

عاشقتم عزیزم ، غرق آغوش عشق ، غرق بوسه های عشق ، لحظات آغوش ، لحظات گرم

یه جوری دلم تنگ میشه برات محاله بتونی تصور کنی

گمونم نمی تونی حتی خودت جای خالیتو تو دلم پر کنی

[ 15 / 4 / 1392برچسب:, ] [ 6:39 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

چشم به راه تو می مونه همیشه غرق امیده

بخوام از تو بگذرم من با یادت چه کنم

 تو رو از یاد ببرم با خاطراتت چه کنم

 حتی از یاد ببرم تو و خاطراتتو

 بگو من با این دل خونه خرابم چه کنم

 تو همونی که واسم یه روزی زندگی بودی

  توی رویاهای من عشق همیشگی بودی

  آره سهم من فقط از عاشقی یه حسرته

 بی کسی عالمی داره واسه ما یه عادته

 چطور از یاد ببرم اون همه خاطراتمو

  آخه با چه جراتی به دل بگم نمون برو

 دل دیگه خسته شده به حرف من گوش نمیده

 چشم به راه تو می مونه همیشه غرق امیده

 نبوده ، نیست ، نخواهد بود !

عزیزتر از تو کسی برای من . . .

[ 15 / 4 / 1392برچسب:, ] [ 6:33 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

صبر کن !!!!!!!

 صبر کن عشق تو تفسير شود، بعد برو

يا دل از ماندن تو سير شود، بعد برو

  خواب ديدي که دلم دست بدامان تو شد

   تو بمان خواب تو تعبير شود، بعد برو

 لحظه اي باد تو را خواند که با او بروي

   تو بمان تا به يقين دير شود، بعد برو

  صبر کن عشق زمينگير شود، بعد برو

 يا دل از ديده ي تو سير شود، بعد برو

  تو اگر کوچ کني بغض خدا مي شکند

  تو بمان گريه به زنجير شود، بعد برو

 

[ 15 / 4 / 1392برچسب:, ] [ 6:22 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

بر سنگ قبرم

برسنگ قبرم بنویسید خسته بود اهل زمین نبود نمازش شكسته بود

بر سنگ قبر من بنویسید شیشه بود تنها از این نظر كه سراپا شكسته بود

بر سنگ قبر من بنویسید پاك بود چشمان او كه دائماً از اشك شسته بود

بر سنگ قبر من بنویسید این درخت عمری برای هر تبر و تیشه دسته بود

بر سنگ قبر من بنویسید كل عمر پشت دری كه باز نمی شد نشسته بود


[ 3 / 4 / 1392برچسب:, ] [ 10:49 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

بعد از مرگم .............

بنویسید بعد مرگم روی سنگ

آنکه اینجا در زیر این سنگ هم آغوش با خاک شده

عاشقی دل خسته بود

عاشقی که عشقش را هیچ گاه فراموش نکرد

عاشقی که عاشق او بود...

بنویسید بعد از مرگم روی سنگ

آن که خاک را نقاب چهره اش کرده

عاشق کسی بود که او را از بحر غم نجات داده

و فرشته ی نجاتش تنها او را یک دوست می دید نه یک  معشوق...

[ 3 / 4 / 1392برچسب:, ] [ 10:48 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

 

مرا در روزی بارانی دفن کنید تا آتش قلبم خاموش گردد و در

 

طابوتی بگذارید از چوب تا بدانند عشق من مانند چوب خاکستر شد

 

دستهایم را بر روی سینه ام قرار بدهید تا بدانند همیشه دوست

 

داشتم کسی را در آغوش بگیرم چشمهایم را باز بگذارید تا بدانند

 

همیشه چشم انتظار بودم صورتم را رو به غروب آفتاب بگذارید تا

 

بدانند عشق من غروب کرده و زندگی ام تمام شد . مرا در آفتاب

بگذارید تا بدانند عشق من شعله ور شد

 

[ 3 / 4 / 1392برچسب:, ] [ 10:45 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

سنگ قبر

[ 3 / 4 / 1392برچسب:, ] [ 10:43 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید

دلت كه گرفته باشد...

شادترین آهنگ ها، روضه خوانی میكنند!!

شلوغترین مكانها، تنهایی ات را به رُخت می كشند

...و شادترین روزها، برای تو غمگین ترین روزهاست!!

دلت كه گرفته باشد...

نقض میشود همه ی قانون ها

دل كجـــا... قانون كجـــا

مدتها طول میكشد تا خاك بگیرد خاطره های رنگارنگ!!
 
میگذاری تار شود این خاطره ها...

اما یك خواب ِ ناغافل، گرد و خاك تمام خاطره ها را می گیرد!!!

میشود مثل روز ِ اول!

میشود خاطره های ناب...

زخمها تازه میشود باز ...

[ 3 / 4 / 1392برچسب:, ] [ 10:38 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

یه مرد خوب باید لااقل یک قصه بلد باشه برای وقتایی که:

عشقش بی قراره و نمیخواد از بی قراریاش حرف بزنه..

برای وقتایی که عشقش لج میکنه...

بهانه میگیره..

بغض میکنه..

قهر میکنه..

برای وقتایی که:

عشقش" بچه" میشه.....!

[ 3 / 4 / 1392برچسب:, ] [ 10:34 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

از یه جایی به بعد . . . مرض چک کردن موبایلت خوب میشه

                                                                                حتی یه وقتایی یادت می ره گوشی داری ,


از یه جایی به بعد . . . دیگه دوس نداری هیچکس رو به خلوت خودت راه بدی حتی اگه تنهایی کلافه ات کرده باشه ..


                           از یه جایی به بعد . . .وقتی کسی بهت می گه دوست دارم

                                                          لبخند میزنی و ازش فاصله میگیری ..


از یه جایی به بعد . . . فقط یه حس داری حس بی تفاوتی نه از دوست داشتن ها خوشحال میشی و نه از دوست

 

                                                                  نداشتن ها ناراحت .


    از یه جایی به بعد . . . توی هیجان انگیز ترین لحظه ها هم

           فقط نگاه می کنی ...

                  از یه جایی به بعد . . .

 

[ 3 / 4 / 1392برچسب:, ] [ 10:31 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

دلم برای کسی تنگ است

دلم برای کسی تنگ است که گمان میکردم :

می آید ..... می ماند ....

و به تنهائیم پایان میدهد آمد

..... رفت ......

و به زندگی ام پایان داد ... !

                                                                                                                                                       

[ 3 / 4 / 1392برچسب:, ] [ 10:30 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

شعر نیمه تمام من

سهم من از با تو بودن شکستن بود ، از قلبت به من کوله باری از غمها رسید

از قلبت به من لحظه هایی رسید مثل این

لحظه که همچنان اشک میریزم از اینکه دیگر نیستی

طعمه ی سرنوشت شده ام ، و زندگی آنقدر بی خیال است که جان مرا نمیگیرد

عشق هرگز نمیمیرد و تو هیچگاه  دوباره نمی آیی

امروز میگذرد و تو هیچگاه مرا نمیخواهی ، دیروز گذشت  

و من تو را فردا هم نخواهم دید

پس چه فایده دارد با نفسها رفتن ، با آه کشیدن ماندن

بمانم که بسوزم ، یا نمانم که چشم به نبودنت بدوزم؟

خشکیده تر از آنم که کویر باشم ، گرفته تر از آنم که ابری باشم

و من یک تنهای دلگرفته و دلم آرزو به دل مانده

دلم گرفته ای خدا ، امروز را میگذرانم تا بگذرد ،

تا فقط تمام شود ، شاید فردا به اعتقاد این دل خوش خیال تو را ببینم

هر چه به این دل میگویم بی خیال ،

دلم به خواب رفته در خیال این آرزوی محال

دلم گرفته از تو و این دنیای بی حیا ،

از تو که رفتی و از دنیایی که تو را بی وفا کرد ،

تنها غم نبودنت را سهم این دل بی گناه کرد ، و دل من را بازیچه دست آن دل بی وفایت کرد

اگر مثل سنگ هم بودم میشکستم،

و اینک شکسته ام و حبابی هستم در هوای دل گرفته ی این عالم

هیچکس نمیفهمد ، نمیداند ، نمیخواهد که بداند چه حالی ام ،

نمیخواهد که بفهمد خیره به چه راهی ام،

همه دور از من و من تنهاتر از تنهایی ، همه گفته بودند روزی تو تنها میمانی،

من نفهمیدم ، نخواستم که بدانم روزی تو می آیی

و میشکنی دلم را ، بهتر است تو هم نخوانی این شعر نیمه تمامم را....

 

sherenimetamameman.jpg


[ 16 / 3 / 1392برچسب:, ] [ 1:20 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

آه این دل

مدتی است از شکسته شدن این دل گذشته ،

هنوز قطره هایی از اشکهای  آن روزها بر چشمانم نشسته ،

حالم بهتر نیست از این دل خسته ...

نمیدانم کیستی ، غریبه ای یا آشنایی ، تنها میدانم تو برای دلم یک بی وفایی

نه به فکرت هستم نه در حال فراموش کردنت ، شاید دلم باشد در حال یاد کردنت

یاد میکند از تویی که از یاد برده ای مرا ، از یاد برده ای حتی بی وفایی ات را ،

از یاد برده ای یاد مرا ، سوزانده ای همه خاطره ها را ...

مدتیست از آخرین دیدارمان گذشته ، هنوز سرنوشت همه درها را بر رویمان نبسته ،

تا دلم ببیند لحظه رفتنت را ، تا دلم از یاد نبرد که چگونه پشت کردی

به من و با دل سنگت تنهایم گذاشتی و رفتی

آه این دل ،حسرت روزهای با تو بودن است ،

حسرت روزهایی که چه عاشقانه دوستت داشتم ،

برایت میمردم ، و تو نیز بی رحمانه مرا جا گذاشتی

آه این دل ، آخرین نفسهایی است که از عشق تو میکشم ،

آخرین هوایی است که از عشق تو جا مانده و

آخرین لحظه هاییست که یاد تو را در دلم تحمل میکنم...

من که هر چه میخواهم فراموشت کنم نمیتوانم ،

کاش مثل تو میتوانستم آنطور فراموش کنم که حتی نام عشق گذشته ات را نیز به یاد نداری ...

آنگونه که تو مرا شکستی ، هر سنگدل دیگری بود پشت سرش را هم نگاهی میکرد ،

که حتی لحظه پرپر شدن آن دلشکسته را ببیند ،

تو که مرا شکستی دیگر نگاه نکردی به پشت سرت ،

راه خودت را رفتی و من هم گفتم این دل شکسته ام فدای سرت ...

آه این دل به سردی آن لحظه هایی است که گذشته،  

اما یادش در قلبم یخ بسته است

aheindel.jpg

 


[ 16 / 3 / 1392برچسب:, ] [ 1:18 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

هوای آلوده دلت

هوای سرد دلها ، در آغوش گرم عشقها!

با دلی نا امید از همه چیز ، با لبی خشکیده از یک چیز و این حادثه ی ناچیز

این رفتن بیهوده است ، اگر نماند هوای جاده آلوده است ،

خیالش از همه چیز آسوده است اما

دلش در خیالات باطل به خواب رفته است!

هم خواب و هم بیداری ! خواب و بیداری اش مثل هم است ،

 

تمام فکرش پیش دل است ، تمام ذکرش آه غم است ، تمام حرفها کلام آخر است  

قفسی به وسعت یک دنیا ، بی اعتقاد از همه چیز ، در دل او خدایی نیست

از اینکه تنهاست ، تنهاتر است ،

 

آن گرگ گرسنه از او عاشقتر است ، این خاک آلوده نیز از دلش پاکتر است

فرار از عشق، گریز از انتظار ، نه معتقد است به فردا ،

نه دل بسته است به دیروز، انگار امروز برایش روز آخر است

اگر دستش به غنچه ای برسد ، خشک میشود ،

اگر به گلی خیره شود ، آن گل پر پر میشود،

اگر به چشمه ای برسد کویر همراه او میشود

و این سرنوشت او  نیست ، این خواسته ی اوست

به کجا میروی ، با این دل شکسته به کجا مینگری ،

نه دستی است که دستهایش را بگیرد ،

نه چشمی است که با دلسوزی او را ببیند !

 

چون دلی سوخته تر از قلب او نیست،

آنقدر حقیر است که از نزدیک هم وجودش را نمیتوان دید

این رفتن بیهوده است ، اگر نماند هوای جاده آلوده است

بمان و به امید گذشته ها بنشین ،

تو که فردا را نمیبینی ، همه روزهایت مثل هم است

 

havayalode1.jpg
 

 


[ 16 / 3 / 1392برچسب:, ] [ 1:17 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]

 

نه شوقی برای ماندن ، نه حسی برای رفتن ،

نه اشکی برای ریختن ، نه قلبی برای تپیدن

نه فکر اینکه تنها میشوم ، نه یاد آنکه فراموش میشوم

بی آنکه روشن باشم ، خاموش شدم ، غنچه هم نبودم ، پرپر شدم

بی آنکه گناهی کرده باشم ، پر از گناه ، یخ بسته ام دیگر ای خدا...

تحملش سخت است اما صبر میکنم ، او که دیگر رفته است ، با غمها سر میکنم

شکست بال مرا برای پرواز ، سوزاند دلم را ، من مانده ام و یک عالمه نیاز

نه لحظه ای که آرام بمانم ، نه شبی که بی درد بخوابم

نه آن روزی که دوباره او را ببینم ، نه امروزی که دارم از غم رفتنش میمیرم...

نه به آن روزی که با دیدنش دنیا لرزید ، نه به امروزی که با رفتنش دنیا دور سرم چرخید

پر از احساس اما بی حس ، لبریز از بی وفایی، خالی از محبت

این همان نیمه گمشده من است ؟

پس یکی بیاید مرا پیدا کند ، یکی بیاید درد دلهای بی جواب مرا پاسخ دهد

یکی بیاید به داد این دل برسد ، اینجا همیشه آفتابی نبوده ، هوای دلم ابری بوده

مینوشتم ، نمیخواند ، اگر نمی رفتم ، نمی ماند ، رفتم و او رفته بود ،

همه چیز را شکسته بود، روی دیوار اتاق نوشته بود که خسته بود

دلی را عاشق کنی و بعد خسته شوی ، محال است که به عشق وابسته شوی

با عشق به جنون رسیدم ، همه چیز را به جان خریدم ،

جانم به درد آمد و روحم در عذاب ، لعنت بر آن احساس ناب ،

raftebod1.jpg

 


[ 16 / 3 / 1392برچسب:, ] [ 1:15 بعد از ظهر ] [ علی ]
[ ]
صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد